شخصیت های واقعی قاب دوربین
جیمز باند
جیمز باند، یکی از شخصیتهای معروف و محبوب از داستانهای جیمزباند به روایت «یان فلمینگ» است که فیلمهای سینمایی متعددی از آن نیز ساخته شده است. جیمز باند، یک مامور مخصوص سازمان سری Mi6 است که با دشمنان مقابله میکند. جالب است بدانید که «یان فلمینگ» شخصیت جیمز باند را از یک شخص واقعی با نام Yeo-Thomas الهام گرفته است. Yeo-Thomas مامور مخفی ارتش بریتانیا در دوران جنگ جهانی دوم بود. او به طور مستقیم به چرچیل گزارش میداد و توسط نیروهای گشتاپو شکنجه شده و یک بار نیز از کمپ اسرای جنگی فرار کرده بود.
زورو
«زورو» هویت مخفی «دان دیگو د لا وگا» بود؛ فردی که در کالیفرنیا زندگی میکرد. او قانونشکنی سرکش با ماسک سیاه بود که از مردم سرزمین اش در برابر مقامات رسمی ستمگر و بیگانگان دیگر دفاع میکرد. در فیلم «زورو»، جائوکوئین موریتا، وطن پرست مکزیکی بود که بر عقایدش پافشاری میکرد. شخصیت افسانه ای فیلم زورو تا حدی از موریتا اقتباس شده است. در حقیقت این همان شخصیتی است که با اسم معروفش در فیلم «ماسک زورو» ظاهر شد. در فیلم ماسک زورو بعد از مرگ جائوکوئین، برادر (افسانه ای اش) آلخاندرو (آنتونیو باندراس) زوروی جدید شد و بعدها به قصد انتقام کاپیتان لاو را کشت.
مرد بارانی
«کیم پیک» مردی است که شخصیت «داستین هافمن» در فیلم مرد بارانی از او الهام گرفته شده است. او بعد از ملاقات با «باری مورو» نمایشنامه نویس، زندگی اش در معرض توجه قرار گرفت، باری مورو از پیک برای خلق شخصیت رایموند بابیت با بازی بازیگر برنده اسکار یعنی داستین هافمن استفاده کرد. اگر چه او از پیک الهام گرفته بود اما این شخصیت با یک بیماری ترسیم شد. بعد از موفقیت فیلم در سال 1988 پیک 21 روز وقت صرف کرد تا بیش از 64 میلیون نفر از مردم جهان را درباره توانایی های ذهنی اش متقاعد کند. پیک که قادر بود 98 درصد چیزهایی را که خوانده، شنیده و تماشا کرده بود، حفظ کند.
راکی
«چاک وپنر» یک مبارز باشگاه جنگ هیچ وقت موقعیت مناسبی نصیب اش نشده بود تا این که در سال 1975 ضربه خودش را در مبارزه، حواله سنگین وزن ترین قهرمان جهان یعنی «محمد علی کلی» کرد. این مبارزه به هیچ وجه به عنوان مبارزه ای جدی مورد توجه قرار نگرفت اما در زمانی که مبارزه در حال پیشرفت بود، این معجزه به وقوع پیوست. در راند نهم، وپنر مشتی به قفسه سینه محمد علی کوبید و او مغلوب شد. وپنر به گوشه زمین رفت و به مدیرش گفت: «هی من او را شکست دادم» مدیرش جواب داد: «بله مثل این که واقعا عصبانی شده!» و مردم هم حسابی گیج شده بودند. وپنر بالاخره در راند آخر و پانزدهم که اغلب مسابقات تا این راند طول میکشید، او را شکست داد. سیلوستر استالونه این مسابقه را در خانه و از تلویزیون تماشا کرد و تحت تاثیر آن، فیلم نامه راکی را با اقتباس از مبارزه جسورانه وپنر نوشت.