غصه های کتابفروش قدیم استان
پله ها را یکی پس از دیگری طی می کنم و وارد زیر زمین می شوم. زیر زمینی تاریک و فراتر از تصورم بزرگ، شبیه کتابخانه ای که دور تا دور آن پر از قفسه های کتاب است و گرد و غباری بر جلد آن ها نشسته است. پیرمردی با لباس محلی در حال جا به جا کردن کتاب هاست. متوجه حضورم می شود و هنگامی که از او می خواهم سر صحبت با او صحبت کنم با گشاده رویی قبول و استقبال می کند. گویی کسی را پیدا کرده است که حرف هایش را بشنود. با او هم کلام می شوم، ساعتی میگذرد و مرد کتابفروش متوجه گذر زمان می شود. در طول مدتی که با هم صحبت می کنیم گذر کسی به این مکان نمی افتد و خود را تنها مراجعه کننده به این مکان بزرگ طی یک ساعت گذشته می بینم. این جا یک کتابفروشی است...
اولین و بزرگترین کتابفروش استان
«انور دهواری» که به گفته خودش اولین کتابفروش استان است می گوید: از سال 1361 یعنی 36 سال پیش در 20 سالگی به صورت تمام وقت در کتاب فروشی کار می کردم و آن زمان درسم را به دلیل وقایع انقلاب و شور و شوق خاص آن دوران کنار گذاشتم. سپس به همین دلیل به شغل کتابفروشی که به آن علاقه فراوان داشتم روی آوردم و در خیابان اصلی سراوان اقدام به راه اندازی کتابفروشی کردم. با توجه به وضعیت آن روزها و علاقه شخصی و نیاز آن زمان به عرضه کتاب های انقلابی مشغول شدم. وی می گوید: یکی از دلایل مهم روی آوردنم به این شغل، آگاهی بخشی بیشتر به مردم شهرم بود. دلم می خواست همانند مردم شهرهای مرکزی کشور از جمله تهران، مردم استان هم از وقایع انقلاب و اتفاق هایی که در اطراف آن ها می افتد اطلاع داشته باشند. به همین دلیل اوایل با هدف دستفروشی کتاب های مذهبی و انقلابی در خیابانی مقابل یک دبیرستان بساط می کردم و مشتریان زیادی هم داشتم. وی خاطرنشان می کند: سرقفلی و مالکیت محلی که کتابفروشی در آن واقع شده است ابتدا در اختیار شخص دیگری بود، اما بعد از گذشت چند سال توانستم آن جا را بخرم و از سال 69 مشغول به کار هستم و کارم را ادامه خواهم داد. هنگامی که این کار را آغاز کردم مجوز نداشتم، زیرا در آن زمان نیازی به دریافت مجوز و قوانین کنونی نبود، یک اتحادیه کتابفروشی در تهران وجود داشت که دولتی نبود و نظارتی هم بر آن نمی شد. اما در سال های اخیر اعلام کرده اند که باید پروانه کسب بگیرم و مجوز به نام پسرم است. هنگامی که از کتابفروش قدیمی استان درباره وضعیت فروش کتاب در سراوان می پرسم، آهی می کشد و میگوید: کدام فروش؟ مردم که دیگر کتاب نمی خوانند و من هم مشتری چندانی ندارم، مگر کتاب های درسی و کمک درسی که در ایام مدارس فروش دارد و فقط به همین دلیل این کتابفروشی در آن روزها کمی شلوغ تر است. وی ادامه می دهد: این کار در واقع علاقه می خواهد، اگر علاقه ای به کار نداشتم زودتر از این، کار را کنار می گذاشتم. افراد زیادی بودند که طی این سالیان در کشور وارد حرفه کتابفروشی شدند، اما خیلی زود از این حرفه خارج شدند، زیرا ماندگاری در این کار نیازمند عشق و علاقه است و من هم به این دلیل هنوز به کتابفروشی مشغول هستم. در حالی است که کتابفروشی سود و به لحاظ مالی و اقتصادی صرفه چندانی ندارد.
کاهش سطح مطالعه
دهواری، می گوید: کتابفروشی فراز و فرود زیادی دارد. اوایل پیروزی انقلاب اسلامی استقبال از کتاب بسیار زیاد بود، اگرچه سراوان در آن زمان شهری کوچک و مذهبی بود، اما مردم تحصیل کرده و کتابخوانی داشت که علاقه زیادی به مطالعه کتاب به ویژه کتاب های مذهبی داشتند ولی سطح مطالعه بسیار پایین آمده است و با ورود رسانه های جدید همچون رایانه، اینترنت و کتاب های اینترنتی و... سرانه خواندن کتابها پایین آمده که این اتفاق به ضررجامعه است. وی می افزاید: در گذشته کتاب، مجله و روزنامه های کشوری به تعداد بالا سفارش می دادم، اما در سال های اخیر فقط کتاب سفارش می دهم که آن هم مختص کتاب های درسی و دانشگاهی است و متاسفانه حتی فروش کتاب دانشگاهی در سراوان کم شده است، چون اغلب دانشجویان به جزوه و کپی آن بسنده می کنند. وی ادامه می دهد: البته باید به این موضوع هم توجه داشت که وضعیت اقتصادی مردم در خرید کتاب هم تاثیر دارد. در گذر زمان و گران شدن کاغذ و نبود امکانات، مدتی وضعیت فروش کتاب دچار رکود شد که البته به مرور بهتر شد، اگر وضع اقتصادی مردم بهتر شود بازار کتاب هم رونق بهتری خواهد داشت، در غیر این صورت مردم به شبکه های مجازی و استفاده از آن ها روی می آورند و اولین چیزی که از سبد مصرفی مردم حذف می شود کتاب است. این کتابفروش کهنه کار تصریح می کند: درآمد ماهیانه ندارم و فقط با شروع مدارس فروش دارم، پیشنهادهای زیادی برای تغییر کاربری و اجاره دادن ملک، آن هم با قیمت بالا دریافت کردم ولی راضی نشدم و همواره به امید رونق کتابخوانی صبر کردم. در قدیم اغلب کتابفروشی ها اخلاق فروشندگی را رعایت می کردند و هنگامی که مشتری به آن ها اعتماد می کرد و برای انتخاب و خرید کتاب از آن ها مشورت می خواست کتابی را معرفی می کردند که به آن اعتقاد واقعی داشتند نه این که برخی فقط برای فروش کتاب های گرد و خاک نشسته، آن ها را معرفی کنند.
عشق به مردم
وی خاطرنشان می کند: شکست های بسیاری خوردم که اغلب آن مالی است و هنوز هم چک هایم در اختیار ناشران است و پاس نکردم اما با اعتمادی که توانستم در این سال ها جلب کنم هنوز هم برایم کتاب ارسال می کنند، بیشتر از همه مشکلاتم نگران فرهنگ کودکان هستم چرا که جمعیت کتابخوان بسیار ناراحت کننده است. دهواری بیان می کند: کتاب خواندن را بسیار دوست دارم با وجود این که ترک تحصیل کردم ولی کتابخوانی را رها نکردم و کتاب های زیادی را خواندم. به دلیل افزایش قیمتها میزان خرید کتاب کمتر شده است و در گذشته به دلیل استقبال زیاد مردم از کتاب، گاهی با قفسه های خالی روبه رو می شدم، اما اکنون برای کتاب های جدید جایی در کتابفروشی وجود ندارد. این کتابفروش قدیمی بیان می کند: با وجود این که بیش از 30 سال در این حرفه مشغول به کار هستم و اگرچه کتاب های اینترنتی گسترش زیادی یافته است و بسیاری از مردم از کتاب های مکتوب استقبال خیلی کمی دارند، اما هنوز هم در این شغل ماندگار هستم و به کارم ادامه می دهم زیرا عشق به آگاه سازی مردم شهر و به صورت کلی مردم استان مرا بر آن می دارد تا حداقل قدمی برای رشد فکری جامعه بردارم و با وجود همه سختی ها به این کار ادامه می دهم.