محموله مواد مخدر در سراوان زمین گیر شد
گروه  حوادث - یک تن و 159 کیلوگرم مواد افیونی در سراوان کشف شد.فرمانده انتظامی استان گفت: یگان های عملیاتی پلیس در سراوان به سرنخ هایی از حمل محموله سنگین مواد مخدر توسط سوداگران مرگ در کوه سفید در محور سراوان- خاش دست یافتند.به گزارش پایگاه خبری پلیس، سردار «محمد قنبری» افزود: ماموران با نیابت قضایی به منطقه موردنظر اعزام و طی درگیری مسلحانه با قاچاقچیان، موفق به توقیف دو دستگاه خودروی حامل مواد افیونی و دستگیری چهار قاچاقچی حرفه ای شدند.وی ادامه داد: در بازرسی از خودروهای سوداگران، یک تن و 58 کیلوگرم تریاک، 101 کیلوگرم حشیش ، دو قبضه سلاح کلاش و یک قبضه اسلحه کلت کمری کشف و توقیف شد.

کشف 170 هزار نخ سیگار قاچاق در مهرستان
170هزار نخ سیگار در مهرستان کشف و متهم دستگیر شد.فرمانده انتظامی مهرستان گفت: 170 هزار نخ سیگار قاچاق به ارزش 350 میلیون ریال در این شهرستان کشف شد.  سرهنگ «اسماعیل منصوری» افزود: ماموران هنگام کنترل محورهای مواصلاتی به یک دستگاه وانت تویوتا مشکوک شدند که پس از توقیف و بررسی خودرو 170 هزار نخ سیگار قاچاق به ارزش 350 میلیون ریال کشف کردند و در این زمینه یک متهم هم دستگیر شد.

متهمان به سرقت کابل برق در ایرانشهر دستگیر شدند
دو متهم به سرقت سیم و کابل برق در ایرانشهر دستگیر شدند.جانشین فرمانده انتظامی ایرانشهر گفت: دو سارق حرفه ای سیم و کابل های برق در حالی که قصد فروش اموال مسروقه را داشتند، دستگیر شدند.سرهنگ «نورا» اظهار کرد: در پی وقوع چند فقره سرقت سیم و کابل برق شبکه هوایی در شهرستان، شناسایی و دستگیری سارق یا سارقان در دستور کار قرار گرفت که ماموران موفق به شناسایی دو نفر در این زمینه شدند.وی ادامه داد: از این متهمان 18 کیلوگرم کابل برق شبکه هوایی کشف شد.

 در تصادف دو خودرو در زاهدان یکی از رانندگان به بیمارستان انتقال یافت.معاون عملیات مرکز حوادث و فوریت های پزشکی زاهدان به خبرنگار ما گفت: دوشنبه شب گذشته حوالی ساعت 22 طی تماسی، خبر تصادف دو خودرو پراید و پژو 405 در تقاطع خیابان پهلوانی و مولوی حسین بر به این مرکز اعلام شد که تکنسین های اورژانس به محل اعزام شدند.«حسن شه بخش» افزود: از رانندگان این دو خودرو فقط راننده پراید آسیب دیده بود که به بیمارستان خاتم الانبیا (ص) منتقل و درمان او شروع شده و البته  با وجود تصادف شدید، این بیمار پس از درمان شکستگی سر و پا از بیمارستان مرخص شد.به گزارش خبرنگار اعزامی ما در صحنه تصادف، با وجود شدت تصادف یکی از سرنشینان آسیب دید و به بیمارستان منتقل شد. در این حادثه پس از برخورد خودروی پژو 405 و پراید، پژوی 405 به خودروی پژو پارس که در همان نزدیکی متوقف بود هم برخورد کرد و سبب وارد آمدن خسارت هایی به آن شد.

 «خسته شده بودم، زندگی ام به قدری سخت گذشته بود که امیدی به زنده بودن نداشتم.» این ها صحبت های «نگار» 35 ساله است که 17 سال از عمرش در آتش اعتیاد سوخته است. از چهره اش پیداست که روزگار سختی را سپری کرده است. می گوید: مادرم من را باردار بود که پدرم به دلیل حمل مواد مخدر به زندان افتاد و من در بیغوله ای که نمی توان نام خانه بر آن گذاشت به دنیا آمدم. پدرم بعد از گذراندن چند سال حبس به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر فوت کرد. البته بودنش هم برای ما فرق چندانی نداشت، چون از روزی که چشم باز کرده بودم پدری در کنارمان نبود. اعتیاد و زندانی بودن او سبب شده بود مادرم میان دوست و آشنا سر شکسته باشد. زندگی سختی را می گذراندیم، مادرم برای سیر کردن شکم من، خواهر و برادرهایم در خانه مردم کار می کرد.
ازدواج در 15 سالگی
به دلیل فقر و نداری مجبور شدم در 15 سالگی به اولین خواستگارم جواب مثبت دهم. همسرم 10سال از من بزرگ تر بود و همدیگر را درک نمی کردیم، او به هر بهانه ای مرا به شدت کتک می زد. چند ماه بیشتر از شروع زندگی مشترکمان نگذشته بود که متوجه شدم به تریاک اعتیاد دارد. خانواده همسرم انسان های خوبی بودند و برای این که سعید را سر به راه کنند برایش زن گرفتند. با پی بردن به موضوع اعتیاد همسرم کاخ آرزوهایم روی سرم خراب شد. اما تصمیم گرفتم زندگی ام را به هر قیمتی نجات دهم. بارها با همسرم صحبت کردم، ولی بی فایده بود از روزی که اعتیادش علنی شد خیلی راحت بساط اعتیادش را در خانه پهن می کرد و بدون توجه به من و حرف هایم در خانه همراه دوستانش مواد مخدر مصرف می کرد. من هم از ترس این که بهانه ای برای کتک زدن نداشته باشد، نمی توانستم  اعتراض  کنم. سعید به شدت با مدرسه رفتنم مخالف بود، اما خانواده اش از من حمایت می کردند. با کمک پدر و مادرش توانستم دیپلم بگیرم چون می دانستم هزینه ای برای دانشگاه رفتنم پرداخت نخواهد کرد تلاشم را برای قبول شدن در دانشگاه دولتی زیاد کردم بالاخره پشتکارم نتیجه داد و در دانشگاه دولتی قبول شوم. انگار زندگی تازه روی خوش را به من نشان داده بود. سال آخر مقطع کاردانی را طی می کردم که متوجه شدم باردار هستم، بارداری در شرایطی که پدر فرزندم برای زندگی تلاش نمی کرد و تامین مخارج بر عهده خانواده اش بود مشکلاتمان را دو چندان می کرد.
شیشه و جدایی
چندین بار سعید را به مراکز ترک اعتیاد بردیم اما بی فایده بود. حتی چند بار هم پدر و برادرهایش او را در خانه حبس کردند، اما بازهم راهی برای فرار و به دست آوردن مواد پیدا می کرد. همسرم می ترسید ترکش کنم و این را بارها به خودم گفته بود. با این حال همیشه گذشته ام را مانند پتکی بر سرم می زد و هر وقت بحثی میان ما می شد می گفت اگر یک بار دیگر حرف بزنم طلاقم خواهد داد، من هم از ترس آبرویم ساکت می ماندم. فرزندم چهار ماهه بود، یک روز که از خانه مادرم به خانه خودمان آمدم متوجه شدم سعید در حال مصرف شیشه است. زندگی با چنین مردی برایم غیر قابل تحمل شده بود. تصمیم به جدایی گرفتم بالاخره در یکی از دعواهایمان زمانی که دوباره موضوع طلاق را به میان کشید کوتاه نیامدم و اعلام کردم من هم طلاقم را می خواهم. همه فکرهایم را کرده بودم و یکی از دلایل محکمم برای جدایی این بود که دیگر کسی سعید را همسر من نداند. به همین دلیل مهریه و فرزندم را بدون هیچ فکری به او بخشیدم. شوهرم برای این که روی من را کم کند پیشنهادم را پذیرفت و ما خیلی زود به صورت توافقی از هم جدا شدیم. هنوز یک ماه از جدایی مان نگذشته بود که به شدت دلتنگ دخترم شدم. از طرفی هم می ترسیدم سعید بعد از مصرف شیشه تعادل روانی نداشته باشد و بلایی سر او بیاورد.
ادامه بیراهه همسر
 با یکی از دوستان هم دانشگاهی ام که از سرگذشت زندگی ام اطلاع داشت حرف می زدم، وقتی حال و روزم را دید پیشنهاد داد چند روزی به خانه اش بروم. برای آرامش اعصابم برایم نوشیدنی آورد، بعد از خوردن آن احساس کردم سبک شده ام به هیچ چیزی فکر نمی کردم حالم خیلی خوب بود تقریبا هفته ای یک تا دو بار به خانه دوستم می رفتم و از آن نوشیدنی استفاده می کردم، متوجه شدم مشروب است اما نمی خواستم این موضوع را باور کنم. کم کم با صحبت های دوستم که از مصرف مواد مخدر و هیجان بعد از مصرف می گفت به سمت مصرف سیگار رفتم و به مرور دست به استفاده از حشیش، شیشه و... زدم. متوجه نبودم این مواد همانی بود که جان پدرم را گرفت، زندگی ام به خاطرش از هم پاشید و دخترم را از من جدا کرد. حدود چهار سال بود که دیگر حتی سراغ دخترم را هم نمی گرفتم.
به خاطر دخترم
 به یک معتاد تمام عیار تبدیل شده بودم، مادرم، خواهر و برادرهایم حاضر نبودند من را ببینند. ندانسته در منجلابی فرو رفته بودم که بیرون رفتن از آن برایم غیر ممکن شده بود. سعید چند بار برای برگرداندن من به زندگی پا پیش گذاشت اما برای من هیچ چیز جایگزین مواد نمی شد. دیگر از آن دختر درس خوان خبری نبود. از اطرافیان درباره همسر و دخترم می پرسیدم که متوجه شدم همسرم چند ماه بعد از جدایی به خاطر دخترمان در یک مرکز ترک اعتیاد بستری و پس از طی دوره چند ماهه درمان کاملا پاک شده است. اما  حالا جای ما دو نفر عوض شده بود، او حتی حاضر نبود بگذارد دخترمان بفهمد من مادرش هستم، چون در شرایطی ترکشان کرده بودم که به شدت به من احتیاج داشتند. دلم برای زندگی ام تنگ شده است، تصمیم گرفتم اعتیاد را کنار بگذارم به کمک یکی از آشناهایمان به مرکز ترک اعتیاد معرفی شدم و به امید دیدن دخترم دوره درمانم را طی می کنم، امیدوارم سعید من را ببخشد.