گروه حوادث- برای رفتن به خانه بخت، راهی غربت شد و به اصرار خانواده شوهر ساکن خانه پدری همسرش شد. ماه های اول زندگی همه چیز خوب بود تا این که متوجه اعتیاد مادر شوهر و خواهر شوهرش شد. همسرش علاوه بر این که شغلش را از دست داده بود در دام اعتیاد افتاد و همپای مادر و خواهرش بر سر بساط شیره و تریاک می نشست. او باردار بود و دیگر برای جدایی از همسرش و رفتن از این خانه دیر بود. او دیگر در شرف مادر شدن بود که دنیای خاکستری اش به تیرگی پیوست.فرزند اولش دختر زیبایی بود که زندگی تاریک مادرش را کمی روشن کرد. هنوز «بهار» 2 سالش نشده بود که مادرش متوجه بارداری بعدی شد، بارداری ناخواسته ای که پس از تولد پسرش زندگی را سخت تر و عرصه را بر مادر تنگ تر کرد. اوضاع اعتیاد همسرش وخیم تر شده بود و حالا مادرشوهر بود که خرج زندگی را می داد.چند سالی به سختی گذشت تا در بارداری بعدی با تولد دوقلوها، دو فرزند دیگر نیز به جمع شان اضافه شد. بد رفتاری های مادر و خواهر شوهرش بیشتر شد به حدی که خواهر شوهر، فرزندان او را با آب جوش و سیم داغ آزار می داد.مادر دیگر به تنگ آمد و برای دفاع از فرزندانش جلوی خانواده همسر ایستاد، اما کتک، تنها جوابی بود که از همسر و خانواده اش دریافت کرد.
مادرشوهرش وسایل عروس و پسرش را جمع کرد و آن ها را از خانه بیرون انداخت. خانواده 6 نفره ای که نان شب برای خوردن نداشتند حال به دنبال جای خواب در یکی از پارک های زاهدان در چادری مستقر شدند و این گونه شد که 7 ماه در پارک زندگی کردند!
زندگی شبانه در پارک با 2 دختر بچه زیبا و معصوم امنیت آن ها را به خطر می انداخت. پدر خانواده هم کم کم به دلیل استفاده از مواد مخدر صنعتی کنترل رفتارش را از دست داده بود و مدام همسر و بچه هایش را در پارک و در معرض دید همه کتک می زد. زن جوان که از این وضع به ستوه آمده بود به دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری زاهدان برای درخواست کمک مراجعه کرد. روزهای اول اطلاعات درستی از محل زندگی خود به مشاوران و کارشناسان دفتر نمی داد و تنها از مشورت های شان برای اعتیاد همسر استفاده می کرد. اما بعد از چندماه با وضعی نامناسب و آثاری از شکستگی اندام و ضرب و شتم، مضطرب و پشیمان به دفتر مراجعه کرد و این بار از حقایق محل زندگی و چادر نشینی اش تا قصد ربایش دختر 12 ساله خود از پارک پرده برداشت. در بین گریه هایش به مشاور کانون گفت که مجدد باردار است و دیگر نمی داند چه باید کند. دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری، روزهای آخر بارداری زن را با ارائه خدمات مناسب برایش راحت تر کرد اما بعد از زایمان، زن شبانه با فرزندنش از بیمارستان فرار کرد و به شهر خود رفت.کودکانش ماندند با پدری معتاد و خانه ای از جنس پارچه در گوشه ای از پارک. پدر بعد از چند روز به دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان مراجعه و اظهار کرد که قادر به نگهداری فرزندانش نیست. درماندگی او در نهایت موجب می شود که 2 پسر به طور موقت به بهزیستی و 2 دختر هم به اورژانس اجتماعی تحویل داده شوند.هنوز چند ماهی از تحویل فرزندان نگذشت که پدر معتاد دوباره مراجعه و با سر و صدا فرزندانش را مطالبه می کرد. بهزیستی و اورژانس اجتماعی نیز فرزندان را به او تحویل دادند تا به همراه پدر به قصد پیدا کردن مادرشان راهی استان محل سکونت مادر شوند.
بی مهری مرد
مشاور و روانشناس دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری، بی مهری و بی عاطفه بودن مرد در این خانواده از هم گسسته را عامل اصلی این اتفاقات می داند و می گوید: وقتی فرزندان در خانه و خانواده محبت کافی نبینند و بدون آموختن آداب درست همسرداری، ازدواج می کنند، نتیجه جز آزار و اذیت دختری نمی شود که با هزار آرزو رخت سفید بر تن کرده و پا به زندگی مشترک با آن مرد گذاشته است. همین خود به تنهایی می تواند فاجعه باشد حال آن که اعتیاد هم به آن دامن بزند و شرایط را بدتر کند. مرد اگر به همسر خود عشق بورزد و برای او و خواسته هایش احترام قایل باشد هیچ گاه به طرف اعتیاد که خانمان سوزترین بلاست نخواهد رفت. کمبودهای مالی از یک طرف و نبود عشق و وفاداری از طرف دیگر در زندگی باعث تمامی این مشکلات بوده است.«عادله صفت گل» ادامه می دهد: بی شک نقش بنیادین پدر در تحکیم پایه های خانواده غیرقابل تردید است. پدر به عنوان سرپرست و رئیس خانواده، برای فرزندان به عنوان الگو شناخته می شود. فرزندان با توجه به رفتارهای پدر، مسئولیت پذیری، اجتماعی بودن، چگونگی ارتباطات خانوادگی، مدیریت در مسائل مختلف اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی را می آموزند و پس از تشکیل خانواده به همان شیوه سعی در اداره امورشان خواهند داشت، بنابراین یک خانواده سالم باید دارای افرادی سالم و روابطی سالم میان این اعضا باشد. هرگونه مشکل و اختلالی در این زمینه می تواند بستری برای انحرافات روحی و جسمی فرزندان و سایر اعضای خانواده فراهم کند. تمرکز و دقت در تربیت پسران خانواده به عنوان پدر آینده نیز می تواند در سلامت خانوادگی نقش بسزایی ایفا کند، زیرا همان طور که آمارها نشان می دهد، درصد معتادان مرد نسبت به زنان بسیار بیشتر و تمایل جنس مذکر به مواد مخدر و اعتیاد بیش از جنس مؤنث است.
وی معتقد است: اعتیاد مادر خانواده به مواد مخدر، علاوه بر آسیب های جسمی و روانی که برای خود مادر در پی دارد، موجب تزلزل نظام خانوادگی و انجام ندادن وظایف مادری و همسری از سوی او می شود. اغلب فرد معتاد بی عاطفه، خودخواه و دارای شخصیت نامتعادل و ناموزون است و این خصوصیات برای یک زن که نقش مادر در خانواده را برعهده دارد سازگار نیست. زن معتاد به دلیل وابستگی که به مواد مخدر پیدا می کند، اولویت هایش تغییر می یابد و به جای توجه به تربیت فرزندان و تحکیم نظام و چهارچوب خانواده، هر لحظه به تهیه مواد مخدر و مصرف آن می اندیشد و دیگر جایی برای تدبیر امور خانواده و سامان دهی به آن به عنوان مدیر داخلی خانه باقی نمی گذارد که در این مورد شاهد تأثیر اعتیاد مادر شوهر بر زندگی این خانواده هستیم.
وی خاطر نشان می کند: اعتیاد به مواد مخدر در زنان زمینه ارتکاب بسیاری از انحرافات را فراهم می سازد، زیرا فرد معتاد برای به دست آوردن مواد مورد نیاز، حاضر است هر قیمتی را پرداخت کند. او نسبت به قوانین اجتماعی و دستورهای دینی بی تفاوت است و مسلماً نمی تواند فرزندان قانونمند و با اخلاق تربیت کند. در نتیجه فساد مادر، تأثیر مستقیم بر فساد خانواده و تزلزل نظام این واحد اجتماعی دارد.