دختری، قربانی طلاق والدین

«هنگامه» ای که هنگامه نشد

شهرکی-  با عصبانیت و پرخاشگری زیادی پا به دفتر مشاوره گذاشت. زیر لب غرولند می کرد که چرا مرا به این جا آوردید. گاهی پدر و مادرش را مخاطب قرار می داد و داد می زد: «تقصیر شماست». در مقابل صحبت های دیگران سکوت اختیار می کرد، اما باخودش زیر لب پچ پچ داشت، با انگشتان دستش بازی می کرد و گاه از شدت عصبانیت گوشه شالش را دور انگشتان می پیچید. اضطراب زیادی در چهره اش موج می زد و در مقابل نوازش های مادرش مقاومت می کرد، دستش را به تندی از دستان او بیرون می کشید. به حرف هیچ کس گوش نمی داد و برخلاف خواسته های دیگران رفتار می کرد.
این ها اندکی از حالات روحی دختر 13 ساله ای است که پا به دفتر مشاوره گذاشته بود.مشاور و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درباره زندگی این نوجوان 13 ساله به خبرنگار ما می گوید: «هنگامه» زمانی به دفتر مشاوره آورده شد که به دختری پرخاشگر، افسرده و پر از تحقیر تبدیل شده بود. هنگامی که 6 ساله بود پدر و مادرش به دلیل اختلاف، نداشتن تفاهم و اعتماد به یکدیگر از هم جدا شدند و هنگامه در دنیای کودکی اش مجبور شد زندگی با یکی از آن دو را انتخاب کند و از آن پس دیگر پدر و مادرش را همزمان در کنار خود نداشته باشد. دادگاه حضانت هنگامه را به طور دائم به مادرش داد و او زندگی در کنار مادر را شروع کرد اما زندگی لرزان او با ازدواج مادرش وارد مرحله دیگری شد و از آن پس سایه ناپدری را بر سر خود دید. از آن سو پدرش هم که تعهدی در قبال فرزندش برای خود نمی دید دوباره ازدواج کرد و در زندگی دوم خود غرق شد. نابه سامانی های زندگی هنگامه به همین جا ختم نشد و  حاصل ازدواج دوم پدر یک پسر و یک دختر بود که سبب دور شدن بیشتر او از هنگامه شد.
 وقتی پسر مادرش به دنیا آمد اخلاق ناپدری هم بدتر شد تا جایی که گاهی به دور از چشم مادرش هنگامه را کتک می زد و تهدید می کرد. تحقیرهای لفظی و ناسزاهای او و فشارهای روحی و روانی وارده به گونه ای بود که مجبور شد برای رها شدن از دنیای تیره و تار خود تصمیم به خودکشی بگیرد که خوشبختانه نافرجام ماند و نجات پیدا کرد. از آن پس به دختر غمگین و پژمرده ای تبدیل شد و هر روز بیشتر در دنیای افسرده خویش غرق می شد. بی توجهی های مادر و ظلم های ناپدری سبب شد برای رهایی از این شرایط تصمیم اشتباه دیگری بگیرد و سیگار بکشد. در وادی اعتیاد پیش رفت و کم کم به سمت مصرف تریاک کشیده شد. در ابتدا فقط سیگار مصرف می کرد اما به سمت مصرف تریاک رفت که ناگهان مادر متوجه خطر شد و او را با خود به دفتر مشاوره آورد.
نقش والدین در بروز شرایط بحرانی نوجوان
مشاور و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی می گوید: در این پرونده پدر و مادر هنگامه در رسیدن او به شرایط بحرانی نقش زیادی داشتند. انتخاب نادرست مادر و سرگرم شدن او با همسر جدید و فرزندش او را از دخترش دور کرد به طوری که به تغییر حالات و روحیات هنگامه توجهی نداشت و به مشکلات دخترش رسیدگی نمی کرد. از سوی دیگر پدر هنگامه هم پس از آن که حضانت دخترش را به همسر سابقش واگذار کردند او را رها کرد، تا جایی که حتی وقت کوتاهی را هم برای ملاقات با او اختصاص نمی داد. سست شدن بنیاد خانواده این نوجوان و رسیدگی نکردن پدر و مادرش وتأکید به او سبب شد هنگامه هر روز بیشتر در خود غرق شود. از دیگر سو حضور ناپدری و تحقیرهای لفظی و تنبیه بدنی او اعتماد به نفسش را روز به روز پایین تر آورد و او را درگیر بحران های شدید روحی و روانی کرد. پس از آن که هنگامه به مرکز مشاوره آمد با بررسی های انجام شده دلایل این حالت ها آشکار شد و بعد از حضور پدر و مادرش  وتأکیدبر ترک اعتیاد هنگامه در کلینیک ترک اعتیاد به طور کامل سم زدایی شد. پس از چندین جلسه مشاوره روانشناسی با نوجوان زخم های روحی او شناخته و سعی در رفع آن ها شد.«عادله صفت گل» ادامه می دهد: آموزش هایی به پدر و مادرش داده شد  و با توجه به این که مادرش حضانت دائمی او را بر عهده داشت به او قدرت نه گفتن آموختیم تا در برابر فشارها و کتک های همسر خود مقاومت کند و اجازه ندهد بیش از این به هنگامه صدمه وارد و بحران های روحی دخترش تشدید شود. ملاقات نکردن پدر با دخترش نیز در آسیب های روحی و روانی او تاثیر به سزایی داشت بر این اساس پدرش برای بردن هنگامه به منزلش از خود اشتیاق نشان داد و با اقدامات روانشناختی انجام شده و همکاری والدین اعتماد به نفس نوجوان بیشتر شد و اکنون هنگامه از مرحله بحران نجات پیدا کرده است و شرایط روحی بهتری دارد.
آسیب روحی به فرزندان با طلاق والدین
وی عنوان می کند: طلاق والدین ضربه های روحی شدیدی به فرزندان وارد می کند. توصیه می شود والدین تا جایی که می توانند برای جلوگیری از مشکلات روحی و روانی به فرزندان به طلاق نیندیشند. اما اگر به هر دلیلی جدایی در خانواده رخ می دهد سرنوشت فرزند طلاق هم مدنظر قرار گیرد. اگر والدین همچون این پرونده پس از جدایی، ازدواج مجدد داشتند باید حتماً آینده فرزند خود را مدنظر قرار دهند و مطمئن باشند همسر جدیدشان فرزند آن ها را مانند فرزند خودش می داند و به او آسیبی وارد نمی کند و پس از آن زندگی مشترک مجدد را آغاز کنند.وی اظهار می کند: دوران نوجوانی حساس ترین دوره زندگی هر فرد است. حضور والدین و توجه کردن به فرزندان در این دوران می تواند شخصیت اجتماعی و فردی آن ها را شکل دهد اما در صورتی که در این سنین نوجوان آسیب ببیند یا از حضور والدین خود بی بهره باشد وارد وادی مشکلات می شود که آینده او را تحت تاثیر قرار می دهد.