عروسک بازی به جای خانه داری
گروه جامعه
غرق در بازی های کودکانه و لالایی دادن عروسکم بودم و همه حواسم به غذای روی اجاق پلاستیکی ام بود، آن را هم می زدم تا نسوزد و مدام قربان صدقه عروسکم می شدم. بی توجه به مهمان هایی که در خانه مان حضور داشتند به بازی ام ادامه می دادم، تا این که برادرم صدایم زد و از من خواست بازی را ترک کنم و به آشپزخانه بروم، از پچ پچ مادر و خواهرهای بزرگم که همه شوهر داشتند متوجه شدم چه خبر است، انگار دوران اجاق گاز پلاستیکی و عروسک بازی برایم تمام شده بود، باید به زندگی واقعی وارد شوم هر چند خواسته یا ناخواسته! این ها گفته های خانم جوانی است که در سن پایین مجبور به تشکیل زندگی مشترک شد، مشکلی که در برخی از نقاط استان شاهد آن هستیم، در این باره با چند نفر از خانم هایی که در سنین پایین ازدواج کرده اند همکلام شدیم.
همسرم همراهم بود
بانویی که 25 ساله و صاحب دو فرزند است به خبرنگار ما می گوید: 15 ساله بودم که با اصرار عمویم و رضایت پدرم با پسر عمویم ازدواج کردم، علاقه زیادی به درس خواندن داشتم، اوایل تن به ازدواج نمی دادم اما در نهایت مجبور شدم ازدواج کنم. «مریم. ب» ادامه می دهد: همسرم بسیار پسر فهمیده و عاقلی بود خودش هم دانشجو بود و از اول به من می گفت که دوست دارد همسرش تحصیل کرده باشد و همه شرایط را فراهم کرد من درس بخوانم، در خانه جدید بهتر از خانه پدرم می توانستم با وجود همسری مثل او درس بخوانم و دانشگاه بروم و معلم شوم، اوایل زندگی مشکلاتی وجود داشت اما بعد از به پایان رسیدن درس مشکلاتم کمتر شد. وی اظهار می کند: اما احساس می کنم خیلی زود بزرگ شدم، شاید خیلی از همسن و سال هایم هنوز هم ازدواج نکرده باشند.
ازدواج در 9 سالگی
« اربابی» بانوی دیگری که 42 ساله است بیان می کند: 9 ساله بودم که با مردی 25 ساله ازدواج کردم، چیزی از کودکی ام نفهمیدم. هنوز به رشد جسمی نرسیده بودم و انگار بعد ازدواج هم دیگر قد نکشیدم و قد کوتاه و ضعیف ماندم. وی ادامه می دهد: اوایل زندگی متاهلی باردار شدم و پشت سر هم پنج فرزند به دنیا آوردم. در 16 سالگی شوهرم را از دست دادم و من ماندم با پنج بچه کوچک که اگر پدرم متمکن نبود، نمی توانستم آن ها را بزرگ کنم. آن زمان دخترها مثل الان نمی توانستند به تنهایی از پس زندگی خود بر بیایند و حتی برای خرید به تنهایی بیرون نرفته بودم و همسرم همه خریدهای خانه را انجام می داد. شاید اگر این همه اختلاف سنی با هم نداشتیم به این زودی بیوه نمی شدم.
2 فرزند در 16 سالگی
خانم 16 ساله ای نیز که صاحب دو فرزند است می گوید: پدرم معتاد بود و مادرم او را ترک و زندگی جدیدی را آغاز کرده بود، یک روز که در حال و هوای بچگی ام بودم، پیرمردی به خواستگاری ام آمد و پدرم که از نظر مالی مشکل داشت اجازه داد با او ازدواج کنم. «طیبه» ادامه می دهد: همسرم دو زن دیگر هم دارد که هم سن مادربزرگم هستند، بعد از ازدواج همه کارهای خانه را به من سپردند، شرایط سختی در زندگی مشترکم دارم اما به دلیل نداشتن هیچ حامی، چاره ای جز تحمل ندارم. وی اظهار می کند: دو فرزند دارم که یکی از آن ها بیماری گوارشی دارد، گاهی باید در بیمارستان بستری شود، همه کارهای درمان او نیز بر عهده من است و پسر بزرگ ترم در خانه می ماند و کسی از او مراقبت نمی کند.
ازدواج زود هنگام؛ آسیب اجتماعی
یک مدرس دانشگاه در این باره به خبرنگار ما می گوید: ازدواج زود هنگام دختران می تواند به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی شود ممکن است به دلایلی چون فقر خانواده ها و سعی در فرستادن زودتر دختران به خانه شوهر، رهایی از هزینه های او، تفکرهای سنتی و ناآگاهی باشد، برخی والدین فکر می کنند باید دختر هر چه زودتر ازدواج کند، در غیر این صورت ممکن است دچار انحراف شود، بلوغ زود هنگام دختران ناشی از عوامل متعدد، نقش دوستان و همسالان دختران نوجوان که زودتر ازدواج کرده اند باشد. «امان ا... تمنده رو» می افزاید: به ویژه در مناطق جنوبی و گرمسیر کشور که دختران در سنین پایین تری به بلوغ جسمی می رسند اما با توجه به شرایط جامعه و به منظور جلوگیری از مشکلات پس از ازدواج نیاز است دختران آموزش های لازم درباره مشکلات خانواده، همسرداری، مهارت های زندگی و اصول بهداشتی را فرا گیرند و تحصیلات حداقلی داشته باشند و پس از آن اقدام به ازدواج کنند. به گفته وی، البته ازدواج دختران در سنین نوجوانی به شرطی که از نظر جسمی رشد یافته و از نظر عقلی و آموزشی نیز به حدی رسیده باشند که توانایی پذیرش زندگی مشترک را داشته باشند می تواند قابل توجیه باشد. وی تصریح می کند: رفتن به دانشگاه و کسب علوم و فنون یکی از ضرورت های زندگی دختران است که شاید اولویت آن کمتر از ازدواج و همسرداری نباشد، همین امر سبب افزایش سن ازدواج و جلوگیری از ازدواج های زود هنگام می شود. وی ادامه می دهد: ترس والدین از افزایش سن و بدون همسر ماندن دختران گاه سبب قبول و انجام ازدواج های زود هنگام دختران می شود. وی اظهار می کند: با توجه به شرایط اقتصادی جامعه و تمایل برخی خانواده ها برای راهی کردن دختران به خانه بخت، لازم است رسانه ها، سیستم آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه ها، سازمان های مردم نهاد و دستگاه های متولی امور فرهنگی موضوع های مربوط به کسب مهارت های زندگی، آموزش همسرداری، آشنایی با حقوق زندگی مشترک، بهداشت ازدواج و... را در دستور کار خود قرار دهند تا دختران جوان بتوانند به راحتی و در سنین نوجوانی این مهارت ها را فرا گیرند.