خاطرات بهمن 57 از زبان جوانان دیروز زاهدان
نویسنده : شهرکی
«هنگامی که زمزمه جابه جایی نخست وزیرها به گوش رسید، متوجه شدیم رخداد بزرگی در راه است. آن روزها سیستان و بلوچستان به دلیل دوری از مرکز دیرتر از اخبار انقلاب آگاهی می یافت، اما با این حال جوانان انقلابی در این استان هم دست به کار شده بودند و از هر طریقی می توانستند خبر ورود امام به ایران را پیگیری می کردند. من هم که 21 ساله بودم از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامه ها خبرها را پیگیری می کردم.»«حسین شهرکی» جوان انقلابی آن روزها که اکنون 60 ساله است در روایت خاطرات پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 ادامه می دهد: پیش از ورود امام خمینی (ره) به وطن در زاهدان شب ها عناصر ساواک و وابستگان به سرقت اموال مردم می پرداختند و شهربانی هم که وظیفه نگهداری شهر را داشت به درستی کار نمی کرد. به همین دلیل مردم در اعتراض به سرقت اموال خود از سوی جیره خواران رژیم در دادگستری زاهدان تحصن کردند. روزهای اول مأموران شهربانی اجازه رفت و آمد به تحصن کنندگان می دادند، اما بعد از آن ساختمان دادگستری را محاصره کردند و اجازه رفت و آمد به مردم را نمی دادند. آن روزها آب در همه نقاط زاهدان شور بود و تحصن کنندگان چون نمی توانستند بیرون از ساختمان دادگستری بروند مجبور به مصرف آب شور بودند. دیگر مردم هم برای تحصن کنندگان ساختمان دادگستری از روی دیوار بسته های غذا و نان و پنیر پرتاب می کردند که البته مقدار آن کم بود و جوان های متحصن آن را برای مسن ترها نگه می داشتند و پیرمردها هم برای جوانان تا نیروی کافی برای ادامه تحصن داشته باشند. سرانجام رئیس وقت دادگستری قول داد امنیت در شهر برقرار شود و دیگر اموال مردم به تاراج نرود و این گونه، تحصن پایان یافت. این فرهنگی بازنشسته ادامه می دهد: هنگامی که زمزمه های ورود امام به ایران شنیده شد شور عجیبی در میان مردم برپا شد و اخبار انقلاب را از رادیو، تلویزیون و روزنامه ها پیگیری می کردند. پس از آن که امام خمینی (ره) وارد کشور شدند ابعاد دیگری از انقلاب در زاهدان ایجاد شد و مردم در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی شرکت می کردند و شعار می دادند، انقلاب به پیروزی نزدیک می شد و مردم حضور گسترده ای در خیابان ها داشتند که سرانجام در یکی از روزهای بهمن 57 نیروهای ستم شاهی در مقابل مسجد جامع زاهدان «محمد رضا رزمجو» را با گلوله به شهادت رساندند و عده زیادی را هم مجروح کردند. پس از آن که پیروزی انقلاب اسلامی ایران اعلام شد مردم در زاهدان به میدان آزادی فعلی آمدند و مجسمه شاه مخلوع را پایین کشیدند و اداره امور شهر را نیروهای انقلابی به دست گرفته بودند.
هجوم جیره خواران طاغوت
«محمد صادق میرانی» یکی دیگر از شهروندان زاهدانی هم در یادآوری خاطرات دوران انقلاب می گوید: دور بودن از پایتخت سبب شده بود تا مردم سیستان وبلوچستان نتوانند برای ورود امام خمینی (ره) خود را به تهران برسانند. به همین دلیل اخبار ورود امام به وطن را از طریق رادیو و تلویزیون پیگیری می کردند. 12 تا 22 بهمن 57 تظاهرات و راهپیمایی علیه طاغوت در زاهدان شکل گرفته بود و مردم این دیار هم خواستار انقلاب بودند. این کارمند بازنشسته می افزاید: در یکی از این تظاهرات که در نزدیکی خیابان طالقانی کنونی به وقوع پیوسته بود مردم حضور داشتند و شعارهایی علیه رژیم شاهنشاهی سر می دادند که ناگهان یکی از خودروهای نظامی با سرعت زیاد به سمت نیروهای انقلابی هجوم آورد و با زخمی کردن عده ای، آن ها را پراکنده کرد. با وجود این که انقلاب در حال به ثمر رسیدن بود هنوز اراذل و اوباشی بودند که جیره خوار و مزدور رژیم محسوب می شدند و با پولی که دریافت می کردند سعی داشتند اوضاع را نه نفع شاه نشان دهند. آن ها در مقابل نیروهای انقلابی شعار جاوید شاه سر می دادند و کسانی را هم که سر راه شان قرار می گرفتند مجبور می کردند این شعار را بگویند و در صورتی که فردی تبعیت نمی کرد با کابل مورد هجوم قرار می گرفت.
حضور زنان پا به پای مردان
«ماه منیر بختیاری» شهروندی که آن روزها در دبیرستان تحصیل می کرد می گوید: اخبار و اطلاعات مربوط به انقلاب دیرتر از دیگر استان ها به سیستان و بلوچستان می رسید. من آن روزها دبیرستانی بودم و یادم می آید اولین بار که در مدرسه چند نفر شعار مرگ بر شاه سر می دادند همه متعجب شدیم، زیرا برایمان تازگی داشت. کم کم به پیگیری اخبار انقلاب پرداختیم و خبر ورود امام خمینی (ره) به کشور را از طریق تلویزیون به صورت مستقیم دنبال می کردیم. هنگامی که سخنرانی با شکوه ایشان در بهشت زهرا (س) را شنیدم مشتاق تر از گذشته برای به ثمر رسیدن انقلاب تلاش می کردم، زیرا خواستار تغییر در پوشش و حجاب زنان و افزایش جلوه های دینی در جامعه بودم و این ها را در وجود امام خمینی می دیدم و برکات حضور ایشان را درک کردم. این معلم اظهار می کند: آن روزها دختران در مدارس، اطلاع کمتری از وقایع سیاسی داشتند و در فضای بسته ای در زاهدان بودند، اما کم کم از فعالیت های شاه در کشور آگاهی می یافتیم و بیدار می شدیم. زنان هم پا به پای مردان در تظاهرات شرکت می کردند و خواسته مردم به ثمر نشستن انقلاب بود. در راهپیمایی ها شعارهای «مرگ بر شاه»، «ما می گیم شاه نمی خوایم نخست وزیر عوض میشه و...» سر می دادیم، تا این که سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی ایران اعلام شد.
دنبال کردن اخبار ورود امام از رادیو و تلویزیون
«محمد علی ریگی» یکی دیگر از شهروندان زاهدان که آن روزها در کلاس پنجم ابتدایی تحصیل می کرد خاطرات روزهای انقلاب را این گونه روایت می کند: اخبار ورود امام خمینی (ره) و انقلاب خیلی دیر به سیستان و بلوچستان می رسید زیرا وسایل ارتباطی به گستردگی امروز وجود نداشت، به علاوه نیروهای شاهنشاهی نمی خواستند استان های دور از پایتخت درگیر انقلاب شوند، به همین دلیل اجازه نشر اخبار را نمی دادند. اما از زمانی که خبر ورود امام رسید مردم این استان هم اخبار را به صورت لحظه ای دنبال می کردند.وی تصریح می کند: مردم در تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی شرکت داشتند و شعار «مرگ بر شاه» و «وای به حالت بختیار اگر امام فردا نیاد» و « قسم به خون شهدا شاه تو را می کشیم» ... سر می دادند. در آن روزها درگیری میان طرفداران شاه و انقلابی ها در چند مرحله رخ می داد. تعدادی زخمی شدند و دو طرف با آجر، سنگ، چوب با هم گلاویز شده بودند. در یکی دیگر از راهپیمایی ها مأموران شهربانی در مقابل انقلابی ها قرار گرفتند و مانع از راهپیمایی شدند که به درگیری و مجروح شدن عده ای منجر شد.وی تصریح می کند: ما تلویزیون نداشتیم و به همراه جمعی از همسایگان در منزل همسایه مان که تلویزیون داشت جمع شده بودیم و ورود امام را لحظه شماری می کردیم، آن زمان سخنرانی امام خمینی (ره) در بهشت زهرا(س) شور و حال زیادی ایجاد کردند و برای مردم تازگی داشت. اخبار ورود امام را بیشتر از طریق رادیو و تلویزیون دریافت می کردیم. ورود امام راحل به طور مستقیم از طریق شبکه یک سیما پخش می شد و ما هم می توانستیم آن را دنبال کنیم، در حالی که دلمان می خواست در تهران بودیم و از نزدیک ایشان را می دیدیم.
پیگیری اخبار انقلاب از معلم
یکی دیگر از معلمان بازنشسته که آن روزها دانش آموز کلاس پنجم دبستان بود می گوید: از طریق معلم خود که یک انقلابی بود اخبار انقلاب را دنبال می کردیم و به آن علاقه مند شده بودیم. معلممان از ویژگی های امام خمینی برایمان می گفت و خیانت های رژیم پهلوی را آشکار می کرد، من هم به همراه دوستانم با علاقه این موضوع ها را پیگیری کردیم و به تبعیت از معلم خود در تظاهرات شرکت می کردیم.«رشید ذوالفقاری» ادامه می دهد: یادم است به همراه چند تن از دوستانم در تظاهرات شرکت کردیم و شعار سر می دادیم که نیروهای شهربانی گاز اشک آور زدند و در حال دستگیر کردن مردم انقلابی بودند، ما هم توانستیم از آن جا به کوچه های اطراف فرار کنیم اما روزهای بعد هم در تظاهرات شرکت می کردیم تا این که پیروزی انقلاب اعلام شد.