عواقب خانوادههای کم جمعیت از نگاه والدین و فرزندان
تعداد بازدید : 9
کاش خانواده ام پر جمعیت بود
نویسنده : شهرکی
نگران بود و میگفت فرصت ندارم به مادر و پدر پیرم سر بزنم. مرد 40 ساله در حالی که تلاش میکرد وقت آزادی پیدا کند تا بتواند به خانه پدری اش برود و جویای احوال مادر مریضش شود میگوید: تک فرزند هستم و این بدترین مشکل زندگی ام است. مادر و پدرم ناتوان و پیر شده اند و توقع دارند هر روز به آنها سر بزنم، اما من با مشغله کاری زیاد نمیتوانم. نگهداری از آنها و راضی نگه داشتنشان در این سن سخت است. دلم میخواهد بتوانم بیشتر به والدینم خدمت کنم اما فرصت ندارم.ای کاش یک خواهر و برادر دیگر داشتم تا میتوانستم با کمک آنها به والدینم رسیدگی کنم و آنها از من نرنجند.
تنهایی در میان سالی و کهن سالی
«احمد. ش» که برای گذراندن دوران بازنشستگی اش به پارک میآید میگوید: دو فرزند دارم که پسرم در تهران زندگی میکند و دخترم هم به تازگی ازدواج کرده که با ازدواج او خانه بسیار سوت و کور شده است. اگر چه یک روز در میان به من و مادرش سر میزند، اما اغلب تنها هستیم و وقت خود را با تلویزیون، پیاده روی و کارهای خانه پر میکنیم. اکنون که به مرحله میان سالی و کهن سالی وارد شده ام با خود میاندیشم که کاش یکی دو فرزند دیگر میداشتیم تا روزهای پیری عمر خود را در تنهایی سپری نکنیم. وی ادامه میدهد: برای تامین مخارج زندگی و آسایش و رفاه فرزندانمان به همین دو فرزند بسنده کردیم، اما حسرت میخوریم که کاش فرزندان بیشتری داشتیم. امیدوارم فرزندانم اشتباه ما را مرتکب نشوند، به یکی دو فرزند اکتفا نکنند و همچون ما حسرت گذشته را نخورند و در تنهایی روزها را سپری نکنند. نباید فرزنددار شدن را به دلیل مشکلات اقتصادی نادیده بگیرند.
نداشتن حامی در بزرگ سالی برای تک فرزندها
«راحله. ی» که دو فرزند دارد و خودش تک فرزند خانواده محسوب میشود میگوید: بسیاری از پدران و مادران با این دیدگاه که باید امکانات رفاهی را برای فرزندشان آماده کنند تصمیم میگیرند فقط یک فرزند داشته باشند و فرزند خود را از حق او که داشتن خواهر و برادر است محروم میکنند. در خانوادهای بزرگ شده ام که والدینم همین کار را کردند و اکنون که 30 سال دارم احساس تنهایی و نداشتن حامی از سوی خانواده پدری آزارم میدهد.
وی ادامه میدهد: فرزندان اقوام به راحتی با یکدیگر در تعامل هستند و هر یک خواهران و برادرانی دارند که هنگام مشکلات و سختیها آنها را حمایت میکنند یا حداقل سنگ صبورشان هستند، اما من هیچ کس را ندارم. به علاوه فرزندانم در خانواده پدری همبازی ندارند. خاله و دایی ندارند که با او احساس راحتی داشته باشند و این موضوع من را به شدت آزار میدهد. کاش پدر و مادرم برای رفع تنهایی من یکی دو فرزند دیگر داشتند. دلم میخواهد چهار فرزند داشته باشم تا فرزندانم در آینده همچون من احساس تنهایی نکنند و حضور آنها در زندگی ام بتواند تنهایی من را نیز پر کند.
فرزندانم همیشه در کنارم هستند
«مهدی. ر» پیرمرد با صفایی که به همراه یکی از نوه هایش برای خرید خانه بیرون آمده است میگوید: همسرم را یک سال پیش به دلیل سرطان از دست دادم اما در این مدت فرزندانم نگذاشتند تنها بمانم و همیشه در خانه کنارم بودند. سه پسر و چهار دختر دارم. فرزندانم اگر چه همگی ازدواج کردند اما هر یک با خانواده یک هفته به خانه من میآیند و در کنارم میمانند.
وی اظهار میکند: خدا را شکر میکنم که فرزندان زیادی دارم و میتوانم در روزهای پیری و پس از در گذشت همسرم با آنها باشم و احساس تنهایی نکنم. پس از آن که همسرم فوت کرد حتی یک روز هم تنها در خانه نبودم. دختران و پسران، عروسها و دامادها و نوه هایم همیشه همراهم بودند و از این نظر خدا را شاکر هستم.
مشکلات تک فرزندی و دو فرزندی
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به خبرنگار ما میگوید: خانواده کم جمعیت دارای یک و دو فرزند است. والدین به دلیل مشکلات اقتصادی، نگرانی از تامین هزینه ها، ازدواج در سنین بالا و جدایی زوجین قبل از به دنیا آمدن فرزند دوم ترجیح میدهند یک فرزند داشته باشند و نسبت به این موضوع راغب هستند و نگرانی ندارند اما این موضوع معضلات زیادی را برای آنها به همراه دارد. «عادله صفت گل» میافزاید: والدین وقتی این شرایط را در جوانی ترجیح میدهند خود در میان سالی و کهن سالی در وضعیت بدتری قرار میگیرند زیرا تک فرزندی و دو فرزندی مشکلاتی را به وجود میآورد که از جمله آن میتوان به از دست دادن فرزند اشاره کرد، به طوری که ممکن است والدین فرزند خود را به دلایلی از دست دهند و این اتفاق در سنی بیفتد که دیگر قادر به فرزند دار شدن نباشند.
ناامیدی در خانوادههای کم جمعیت
وی اظهار میکند: والدین در سنین میان سالی و کهن سالی بیشتر به حضور فرزندان نیاز دارند که در خانوادههای کم جمعیت و دارای تک یا دو فرزند کمتر اتفاق میافتد و در این موارد پدر و مادر دچار ناامیدی میشوند و زندگی خود را برباد رفته میدانند.
چون فرزند آنها قادر به رسیدگی به امور هم پدر و هم مادر نیست و خیلی کم میتواند عاطفه خود را به پدر و مادر خود انتقال دهد و فرزند در بروز این مشکل و احساس ناامیدی والدین مقصر نیست.
فرزند هم از این که نمیتواند در کنار والدینش باشد و به آنها رسیدگی کند احساس سرخوردگی و ناامیدی دارد.
وی تصریح میکند: از سوی دیگر والدینی که تعداد بیشتری فرزند دارند و رابطه آنها با فرزندان خوب است از زندگی خود لذت میبرند زیرا فرزندانی دارند که میتوانند به آنها افتخار کنند و دوران پیری پیش رو را بسیار راحت تر و با آرامش خیال بیشتری سپری میکنند و این احساس رضایت از خود آنها را هر روز به زندگی امیدوارتر میکند.
به علاوه داشتن فرزند بیشتر داشتن نوه بیشتر را نوید میدهد و از این نظر انگیزه و شادمانی بیشتری برای پدربزرگها و مادربزرگها به همراه دارد.