ذوالفقاری- یادش بخیر روزهای مدرسه و دفترهای مشقی که امضای معلم هایمان بر آن نقش می بست و کلاس خاطره ها با یادشان جان می گرفت، یاد معلم کلاس اول که الفبا را به ما آموخت. یاد همه معلم هایی که نگاهشان، مکتبشان عشق بود، معلم هایی که نقش بسیاری از آن ها در زندگی مان بی بدیل است و 12 سال از بهترین اوقات زندگی با آن ها گذشت. فرهنگیانی که دست در دست ما می گذاشتند تا در راه پرپیچ و خم زندگی گام برداریم و سبب شدند تا چراغ دانشمان به واسطه آن ها روشن شود. فرا رسیدن روز معلم تلنگری است به ما که به یاد آوریم چه قدر مدیون معلم هایمان هستیم. معلم هایی که شغلشان شبیه پیامبر خداست، آن هایی که همچون مادر و پدر به شکفتن، روشنایی و سرفرازی مان می اندیشند. در این میان و مناسبت، کمتر از آموزگاران و دبیرانی یاد می شود که 30 سال از عمر خود را صرف آموزش دانش آموزان خود کردند. آن هایی که خاطرات ده ها سال کار و تلاش را در کوله بار تجربه گذاشتند و اینک در دوران بازنشستگی کمتر یاد و نامی از آنان برده می شود. آن هایی که وقتی پای صحبت هایشان می نشینی همچون قبل نکات ارزشمند و آموزنده ای از آن ها یاد می گیری؛ آری همچنان از کلامشان دُر می بارد...
دغدغه بیمه و بیکاری فرزندان
یکی از بازنشسته های فرهنگی که 28 سال از زندگی اش را صرف آموزش دانش آموزان ابتدایی در پایه های مختلف کرده و معاونت و مدیریت مدرسه هم از تجربیاتش است می گوید: بعد از این که تحصیلاتم را در تربیت معلم به پایان رساندم طبق تعهدی که داشتم باید در یکی از روستاهای مرزی میرجاوه تدریس می کردم، بنابراین فعالیتم را در روستای ریگ ملک آغاز کردم و به دلیل مشکلاتی که آن زمان برای رفت و آمد وجود داشت و کمبود وسایل نقلیه و مشکلات امنیتی در مسیر مجبور شدم همسرم و فرزندم را برای ادامه زندگی به روستای محل خدمتم ببرم.«ذوالفقاری» ادامه می دهد: مردم این روستا بسیار خون گرم و دانش آموزانم برایم مثل تنها دخترم عزیز بودند به گونه ای که همچنان با تعدادی از آن ها رابطه پدر فرزندی دارم، گاهی به هم زنگ می زنیم و دقیقه ها صحبت می کنیم، آن زمان تعداد معلم ها کم بود بنابراین فقط من و یکی از همکارانم کار مدیریت و تدریس در پنج پایه را بر عهده داشتیم، با همه سختی هایش روزهای بسیار خوب و پرخاطره ای بود.وی با اشاره به خاطراتش از زمان تدریس بیان می کند: خاطرات شیرینم، داشتن دوستان فراوان از میان دانش آموزان و خانواده آنان است، همچنان دیدن دانش آموزانم در مشاغل عالی و کارهای دولتی خوشحالم می کند و این امتیازی است که دارم. امسال هم از طرف اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 زاهدان دعوت به کار شدم و با وجود این که علاقه زیادی به مدرسه و دانش آموزانم دارم به دلیل مشکلات جسمانی که در سال های اخیر برایم پیش آمده است شرایطم برای ادامه خدمت به فرزندان کشورم مهیا نیست. وی با اشاره مشکلاتی که بعد از بازنشستگی با آن مواجه شده است اذعان می کند: بزرگ ترین مشکل من و بسیاری از همکاران بازنشسته ام موضوع درمان و بیمه است چرا که بیمه آتیه سازان با وجود دریافت مبالغ بالا خدمات خوبی به بازنشسته ها ارائه نمی دهد، دغدغه دیگرم بیکاری فرزندانم است کاش می شد همانند برخی نهادهای اجرایی وقتی پدر یا مادری بازنشسته می شود یکی از فرزندانش که صلاحیت لازم را دارد جذب آموزش و پرورش شود.وی تصریح می کند: اگر اقدامی برای معلم های بازنشسته انجام نمی شود حداقل شرایطی فراهم شود که آن ها همچون بازنشسته های دیگر ادارات سالی یک بار دور هم جمع شوند تا برایشان تجدید خاطره ای شود.
مشکلات معیشتی و حقوق حداقلی
به سراغ یکی دیگر از معلم های بازنشسته که در یکی از خیابان های زاهدان مغازه کوچکی اجاره کرده است و میوه و تره بار می فروشد می روم. وی که سال های زیادی از عمرش را در راه آموزش به فرزندان ایران سپری کرده است اما مجبور است بعد از بازنشستگی فروشندگی کند می گوید: مشکلات معیشتی فرهنگیان با شرایط حقوقی که برای آن ها معین شده است حل نمی شود، برای این که شرمنده خانواده ام نشوم و فرزندانم در شرایط مناسبی به تحصیلشان ادامه دهند مجبور به راه اندازی این مغازه شدم تا شاید در تامین هزینه های زندگی میسر باشد.«گرگیج فعال» می افزاید: هیچ امکانات رفاهی و تفریحی برای بازنشسته های فرهنگی در استان مهیا نیست و با این که سال گذشته بازنشسته شده ام هنوز قسمتی از معوقات و پاداش فرهنگیان بازنشسته پرداخت نشده است، در صورتی که اگر این حق به موقع به معلمانی که 30 سال از زندگیشان را برای آموزش و دانش فرزندان ایران سپری کرده اند اعطا شود می توانند با آن قسمتی از مشکلاتشان را حل کنند.وی که سال گذشته بازنشسته شده است اظهار می کند: خرسندم در سال هایی که با دانش آموزانم سپری شد از هیچ تلاشی برای آموختن و سعادتشان دریغ نکردم و بسیاری از آن ها به درجات علمی خوبی دست یافته اند، امیدوارم آن ها هم از من رضایت داشته باشند. وی با بیان این که معلمی شغل نیست، بلکه ذوق، ایثار، عشق و فداکاری است.تاکید می کند: شان و قداست معلم باید همیشه محفوظ بماند تا جامعه از گزند آسیب ها در امان باشد.
دغدغه تحصیل فرزندان
یکی دیگر از معلمان بازنشسته زاهدان هم می گوید: بعد از بازنشستگی چون تا دوسال پاداشی به من و دیگر همکاران داده نشد و هزینه های زندگی بالا بود بر خلاف میلم به کار آزاد رو آوردم، البته این شرایط فقط برای من نیست بلکه بسیاری از همکاران هم به سراغ شغلی دیگر رفته اند و برخی از آن ها که سرمایه ای برای کارآفرینی نداشتند با خودروی شخصی مسافرکشی می کنند، بعضی ها به تدریس خصوصی رو آورده اند و عده ای هم فروشندگی می کنند.
«بازیاری» اضافه می کند: یکی از دغدغه های فرهنگیان بازنشسته، تحصیل فرزندانشان است کاش در مدارس غیردولتی از این قشر شهریه کم تری دریافت می شد تا فرزندانمان در مدرسه ای نزدیک منزلمان و شرایط بهتری درس بخوانند اما این همکاری انجام نمی شود، از طرفی نسل قدیم صبور و کم توقع بودند ولی در نسل جدید سطح توقعات بالارفته و این سبب می شود که خانواده ها در تامین هزینه ها دچار مشکل شوند.وی ادامه می دهد: در صورتی که امکانات رفاهی و آموزشی برای فرهنگیان بازنشسته فراهم شود انگیزه آن ها افزایش پیدا می کند و می توانند تجربیات خود را ثبت کنند و در اختیار دیگران قرار دهند، بیمه دغدغه دیگر من و همکاران است چرا که در قبال هزینه ای که پرداخت می کنیم خدماتی ارائه نمی شود.وی با بیان این که توجه بیشتر دولت به وضع معیشتی فرهنگیان بازنشسته از ضروریات است می گوید: از مسئولان آموزش و پرورش انتظار دارم چهره های ماندگار و محبوب مردم و مورد اعتماد فرهنگی را با توجه به خدمات ادبی آن ها معرفی کنند و برایشان احترام قایل باشند و در جلسات از نخبه های بازنشسته هم دعوت شود و از نظرها و راهکارهایشان استفاده کنند.چه خوب است که امروز دانش آموزان بدانند قدر معلم هایشان از هدیه روز معلم خیلی بیشتر است، امروز برایشان گل ببرند تا فردای همیشه، از بوی زندگی و خوشبختی، از رایحه علم و خدایی آموزگار، پر نشاط شوند.