گروه حوادث- اشک های پی در پی صورت پیرزن را خیس کرده بود. درحالی که اشک هایش را پاک می کند می گوید: ببین طفل معصومش چگونه خوابیده است؟ به جای شیر مادر به او شیره آب شده می دهیم که زنده بماند.  
وارد بخش زنان و زایمان که شدم صدای جیغ نوزاد 2 روزه و فریاد مادرش که سعی می کرد با گفتن حرف های رکیک آرامش کند، نه تنها نگاه من که توجه اکثر مادران در آن بخش را به خود جلب کرده بود. زنی لاغر اندام بود و از لحاظ ظاهری وضعیت مناسبی نداشت. پیرزنی را دیدم که گوشه ای از اتاق رویش را گرفته و آرام اشک می ریزد. متوجه شدم که همراه همین زن است.ساعت از 21 گذشته بود که داد و بیداد زن بلند شد و مادر با دستپاچگی از پرستار برای دخترش درخواست غذا  می کرد. با خودم فکر می کردم که همین چند ساعت پیش غذا خورد. گرسنه بودن که داد و بیداد ندارد! در همین افکار بودم که صدای پرستار را شنیدم که می گفت هنوز یک ساعت هم نشده است که مورفین تزریق کردم بیشتر از این مرفین بزنم دخترت ایست قلبی می کند.با اصرار و گریه پیرزن پرستار یک ساعت بعد به او مورفین تزریق کرد تا آرام شد. حالا نوبت نوزاد اوست تا بی قراری کند، بعد از 20 دقیقه جیغ کشیدن یکسره ناخودآگاه آرام می شود و می خوابد.کنجکاوی درباره حال و روز دخترش و آن نوزاد باعث شد تا به پیرزن نزدیک شوم و از حال دخترش پرس و جو کنم. پیرزن با لهجه خراسانی داستان زندگی دخترش را این گونه روایت می کند: برای درس او را به شهر فرستادم. دختر زیبا و درس خوانی بود. از سال های آخر دبیرستانش خواستگار زیاد داشت. تا این که در 18 سالگی بر خلاف میل من و پدرش با پسری ازدواج کرد که به لحاظ اخلاقی وضعیت مناسبی نداشت. برای زندگی به زاهدان آمدند یک سال بعد فرزند اولش به دنیا آمد در حالی که اختلافات شان بالا گرفته بود و چندین بار برای طلاق به دادگاه مراجعه کردند. اما با وساطت بزرگان فامیل راضی شدند تا به زندگی مشترک ادامه دهند.
پیرزن ادامه می دهد: رفت و آمد های معصومه مدتی بود که به روستا زیاد شده بود تا در یکی از همین رفت آمدها پلیس او را شناسایی کرد و به جرم جابه جایی موادمخدر و خرده فروشی دستگیرش کرد. دخترم قربانی وسوسه های شوهرش شد و به امید داشتن درآمد بالاتر دست به این کار زد. به 3 سال حبس محکوم شد و همسرش با گذاشتن کودکشان نزد من ناپدید شد. کودک 6 ساله شد که دخترم از زندان آزاد و سروکله شوهرش هم پیدا شد و او را به زاهدان برد. اما بچه را به من سپردند و رفتند. یکسال گذشت و من از دخترم بی خبر بودم. همه جا را به دنبالش گشتم تا به کمک برادرم او را در خانه ای در حاشیه زاهدان پیدا کردم. خانه ای مخروبه بود. وارد که شدم دنیا دور سرم چرخید. دختر زیبا رو و جوانم در  25 سالگی مانند زنی 40 ساله شده بود که پای منقل شیره و تریاک جوانی اش را سپری می کرد. باز هم به خرده فروشی مواد روی آورده بود. با التماس من  و کمک برادرم او را به مرکز ترک اعتیاد بردیم که متوجه شد باردار است. بعد از چند روز از مرکز ترک اعتیاد فرار کرد و دیگر نتوانستیم پیدایش کنیم. چند سال بعد دخترم به روستا برگشت. دست کودکی را در دست داشت که هر دو از تاب خماری و درد، جانی به بدنشان نمانده بود. دلم برای فرزندش می سوخت که حالا 4 ساله بود و حرفه ای تر از هر معتادی در خماری داد میزد که بدنم درد می کند. «موادم را بده» جمله ای بسیار تلخ بود که از زبان کودکی 4 ساله شنیده می شد و بدتر آنکه این کودک نوه من و پاره تن دخترم بود.
بعد از چند روز اسکان در روستا، دخترم و کودک 4 ساله اش بدون خبر خانه را ترک کردند و دوباره در بی خبری محض بودم تا امروز که به زاهدان آمدم و می بینم که دخترم فرزند معتاد دیگری را به دنیا آورده است. این بار این نوزادش کارش از شیره و تریاک گذشته است. دخترم اعتیاد به کراک دارد و نوزادش با مشکل تنفسی و روده ای به دنیا آمده است. پرستار می گوید قبل از زایمانش تا توانسته مواد مصرف کرده و برای همین کودک دچار بیماری تنفسی شده است.
نمی دانم باید چه کنم؟ نه دیگر آنقدر توان دارم که فرزندانش را بزرگ کنم و نه از لحاظ مالی آنقدر ثروت دارم که بگویم آینده شان را تضمین می کنم تا فرزندان را از او بگیرم. کاش می شد کاری کرد که آینده این کودکان خراب نشود. این بچه ها که گناهی ندارند که از الان پای بساط پدر و مادرشان بنشینند و معتاد به دنیا بیایند.
آسیب های اجتماعی در کمین کودکان معتاد
مشاور و روانشناس خانواده درباره این ماجرا می گوید: گرچه معتادان به مواد مخدر، همگی به نوعی قربانی محسوب می‌شوند، اما در این میان هستند کسانی که ناخواسته درگیر این معضل شده و گاه مجبورند تا پایان عمر با آن دست و پنجه نرم کنند و آینده خود را در این میان تیره و تاریک ببینند. وجود فرزندانی که با به ارث بردن ژن‌های اعتیاد از والدین معتاد خود، ناخواسته و بدون هیچ دخالتی درگیر این دیو افیون شده‌اند، یکی از معضلات جامعه امروزی ماست.دکتر «فاطمه غیاثی» رنج، درد، تنهایی و فقر مالی و فرهنگی پدران و مادران معتاد را مهمترین دلایل وقوع این پدیده شوم می داند و ادامه می دهد: فکر کردن به وضعیت کودکانی که در میان خماری پدر و مادری که نمی‌دانم چرا بچه ‌دار می‌شوند، بسیار ناراحت‌کننده است.
وی  با بیان این که  والدین معتاد اثرات نامطلوب دیگری هم بر جامعه گذاشته و جامعه را درگیر آسیب‌های اجتماعی دیگری می‌کنند، تصریح می کند: والدینی  هستند که دست به هر کاری برای گذراندن امرار معاش خود می‌زنند. از فروش کودکان و وسیله‌ قرار دادن آنها برای تهیه مواد گرفته تا به خطر انداختن کودکانشان. حتی برخی از والدین معتاد، با معتاد کردن کودکان خود، آنها را به خود وابسته می‌کنند تا در صورت نیاز به آنها مواد نرسانده و  آنها کار مورد نظر والدین خود را انجام دهند.
دکتر غیاثی در پاسخ به اینکه آیا با ترک دادن این کودکان می توان امید به بازگشت آنها به جامعه و عدم بازگشتشان به مصرف این مواد در بزرگسالی داشت، می گوید:  این افراد در دوران نوجوانی دچار اختلالات رفتاری می‌شوند اما مشکل اینجاست که نمی‌توان این اختلال‌های رفتاری را تفکیک کرد. بسیاری از این بچه‌ ها مشکلات جنسی پیدا می‌کنند. این ها مواردی است که باعث اختلال‌ های رفتاری می‌شود اما نمی‌توان آن را تنها به اعتیاد دوران نوزادی نسبت داد. آنچه که مشخص است این است که تاثیر مخدرهایی مانند شیشه و کراک تا مدت‌ ها در بدن فرد باقی می‌ ماند و نمی ‌توان منکر آن شد. اگر روند اعتیاد نوزادها ادامه پیدا کند، ممکن است به سیستم عصبی آن ها آسیب ‌های جبران‌ناپذیری وارد شود.
 

ارباب افضلی- 10سال بدون هیچ مشکلی من و شوهرم به همراه 2 دخترمان در کنار هم زندگی کردیم. نه از لحاظ مالی مشکلی داشتیم و نه از محبت و عاطفه بین ما چیزی کم شده بود تا اینکه پای یک زن به زندگی ما باز شد. زنی که برای گرفتن کمک مالی به محل کار همسرم رفته بود اما حضورش در زندگی ما فقط در حد گرفتن کمک باقی نماند. تمام تلاشم بی نتیجه بود تا این زن از زندگی ما حذف شود اما نه تنها حذف نشد بلکه حضورش پررنگ تر هم شد. کم کم  همسرم به دروغ گویی روی آورد. گوشی تلفن همراه از همسرم جدا نمی شد و آن را با خود همه جا می برد. از اینکه همیشه در حال پیام دادن بود کلافه و عصبی بودم. ولی تحمل می کردم و سعی می کردم خودم را سرگرم کارهای خانه کنم اما بی فایده بود و این رفتارها تمامی نداشت. همسرم آن آدم سابق نبود. هر روز از من و بچه ها دور و دورتر می شد. تا این که یک روز به صورت جدی با همسرم صحبت کردم و از او خواستم تا به این رفتارها پایان دهد که با عصبانیت او روبه رو شدم که البته انتظار این رفتار را هم داشتم اما انتظار اینکه حرف طلاق و جدایی را از زبان او بشنوم نداشتم! وقتی در میان گریه هایم دلیلش را پرسیدم با دلایل واهی همسرم روبه رو شدم. اینکه می گفت: «این زن قول ازدواج از من گرفته است و من به او قول دادم. این زن از خانواده خلافکاری است و برادرهایش مرا به مرگ تهدید کرده اند. مجبورم با او ازدواج کنم». با شنیدن این حرف ها احساس کردم خیلی ساده و خوش خیال بودم که فکر می کردم رابطه این خانم با همسرم معمولی و قابل حذف شدن است. چند روزی طول کشید تا حرف های همسرم را درک کنم. به خاطر علاقه دخترانم به پدرشان و همچنین علاقه خودم به همسرم نمی توانستم واژه طلاق را قبول کنم و تصمیم گرفتم با وجود اینکه برایم سخت بود به همین منوال به زندگی مشترکم ادامه دهم. مدتی که گذشت خیلی دیر به منزل می آمد و دیگر آن آدم سابق نبود تا اینکه متوجه شدم همسرم معتاد شده است. چه کسی فکرش را می کرد کسی که ورزشکار حرفه ای بود، روزی معتاد شود و به این حال و روز بیفتد. اما من بازهم به این زندگی ادامه دادم. تا اینکه یک روز خانمی به محل کارم مراجعه کرد. از صحبت هایش متوجه شدم همان زن است. کم سن و سال بود با قدی متوسط و آرایشی غلیظ. از حرف زدنش معلوم بود سطح تحصیلات بالایی ندارد. ابتدای صحبت هایش می خواست با آرامش به من بگوید باید طلاق بگیرم و بروم. چون وجود من باعث شده است ازدواج شان به تأخیر بیفتد. سعی کردم خود را کنترل کنم و با نهایت آرامش از او خواستم اتاقم را ترک کند که با فحاشی و کلماتی بسیار بی شرمانه از طرف او روبه رو شدم. خودم و بچه هایم را تهدید کرد. این بار سکوت کردم چون با عصبانیت من او به خواسته اش نزدیک می شد و نمی خواستم بهانه ای برای ملاقات بعدی داشته باشد. بعد از رفتن من ماندم و دنیایی از سوال. زندگی 10 ساله ما که همه حسرتش را می خوردند چرا به اینجا رسید که زنی بیاید و از من بخواهد زندگی ام را ترک کنم؟ همسر مهربان و بی نظیر من حالا یک معتاد است و بازیچه دست این زن غریبه! تصمیم گرفتم بازهم خودم فکری کنم و مثل همیشه، خانواده را درگیر نکنم. تمام راه ها را رفتم اما فایده ای نداشت. حتی با همسرم صحبت کردم تا با هم نزد مشاور خانواده برویم. راضی شد و آمد اما تمام طول مدت مشاوره ایرادات خیلی عجیبی از من عنوان می کرد اینکه چرا زن من لاغر است؟ چرا خانواده اش زیاد به خانه ما رفت و آمد می کنند؟ و کلی ایرادات واقعاً عجیب و حیرت انگیز دیگر. در پایان مشاوره هم گفت تمایلی به زندگی مشترک ندارد و بهتر است همه چیز تمام شود. من هم که انتظار این حرف ها را داشتم، از حضانت فرزندان و هزینه آن ها و مهریه ام گفتم. او نیز همه آنها را قبول کرد و پذیرفت. دیگر من هم با طلاق موافق بودم و این گونه شد که زندگی بی عیب و نقص ما با مداخله یک غریبه پس از 10 سال به جدایی کشید. مشکلات پس از جدایی کمتر از مشکلات قبل از آن نبود. بچه ها خیلی سخت با این مسئله کنار آمدند. مشکلات مالی و اداره زندگی به تنهایی هم از طرف دیگر. جالب اینجا بود که بعد از جدایی متوجه شدم ازدواج همسرم با آن زن نیز به هم خورده است. ازدواجی که دلیل جدایی ما بود اتفاق نیفتاد! بعد از آن هم همسرم بارها برای برگشتن به زندگی و اعتراف به اشتباهاتش نزد من آمد اما دیگر نمی توانستم به او اعتماد کنم. اتفاقی که نباید می افتاد.

منبع: محبوبه دهقانی مشاوردفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری استان

یک دستگاه کامیون با 50 فقره تخلف و بیش از 25 میلیون ریال خلافی پرداخت نشده در سرباز توقیف شد.فرمانده انتظامی سرباز گفت: مأموران پلیس راهور این شهرستان در راستای برخورد با رانندگان متخلف و حادثه ساز، هنگام کنترل خودروهای عبوری، یک دستگاه کامیون ایسوز را به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی متوقف کردند.  سرهنگ «سیامک مرادی» افزود: پس از متوقف کردن خودرو و استعلام از سامانه هوشمند پلیس مشخص شد خودروی مذکور مرتکب 50 فقره تخلف و همچنین مبلغ 25 میلیون و 750 هزار ریال خلافی پرداخت نشده دارد. بر اساس اجرای تبصره ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی ، خودرو به منظور پرداخت جرائم و سایر مراحل قانونی و قضایی به پارکینگ منتقل شد.  
 

محکومیت 433 میلیون ریالی قاچاقچی سوخت
ارباب افضلی- قاچاقچی سوخت به پرداخت 433 میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد.سرپرست تعزیرات حکومتی استان به خبرنگار ما گفت: مامورین یگان تکاوری ایرانشهر مستقر در ایست و بازرسی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) به یک دستگاه تانکر که از سمت بم به ایرانشهر در حال تردد بود مشکوک شدند و پس از توقیف خودرو، 26 هزار لیتر سوخت از نوع گازوئیل کشف شد.«محمد حسین اشرفی» افزود: پرونده در شعبه ویژه رسیدگی به تخلفات قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی ایرانشهر تشکیل شد که با بررسی های انجام شده مشخص شد بارنامه این خودرو مربوط به حمل نفت کوره است در حالی که از این خوردو گازوئیل کشف شد. همچنین با استعلام صورت گرفته از شرکت پخش فرآورده های نفتی جعلی بودن بارنامه نیز تایید شد.وی تصریح کرد: شعبه رسیدگی کننده با توجه به شواهد و مدارک و مستندات موجود تخلف را محرز دانست و متخلف را علاوه بر ضبط سوخت های مکشوفه به میزان 433 میلیون ریال جزای نقدی در حق دولت محکوم کرد.

قاچاقچی لوازم جانبی موبایل به دام قانون افتاد
محکومیت 265میلیون ریالی برای قاچاقچی لوازم جانبی موبایل که در زاهدان دستگیر شد. رئیس شعبه ویژه رسیدگی به قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی مرکز استان به خبرنگار ما گفت: مأمورین پلیس آگاهی از یک دستگاه خودرو زانتیا مقادیری کالا شامل انواع لوازم جانبی موبایل به گمان قاچاق کشف کردند که پس از تنظیم صورت جلسه و تحویل کالاها به اداره جمع آوری و فروش اموال تملیکی پرونده متشکله را برای رسیدگی به تعزیرات حکومتی ارسال کردند.«حسن حاجی نژاد» افزود: پس از تشکیل پرونده، شعبه اقدام به رسیدگی کرد که با احضار متهم و تفهیم اتهام، با توجه به دفاعیات متهم و براساس استعلامات صورت گرفته و مدارک و مستندات موجود در پرونده تخلف محرز دانسته شد و متخلف علاوه بر ضبط کالاهای مکشوفه به پرداخت مبلغ 115 میلیون ریال جزای نقدی در حق دولت محکوم شد.وی تصریح کرد: با توجه به اینکه ارزش ریالی کالاهای قاچاق مکشوفه بیش از یکصد میلیون ریال اعلام شده بود می بایست خودروی توقیفی به عنوان وسایل نقلیه سبک موضوع قانون 20 مبارزه با قاچاق کالا به نفع دولت ضبط می شد اما از آنجایی که مالک خودرو فردی غیر از متخلف قاچاق بود، شعبه حکم به استرداد خودرو به مالک و افزودن مبلغ 150 میلیون ریال معادل ارزش وسیله نقلیه به جزای نقدی محکوم علیه صادر کرد و متخلف به پرداخت 265 میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد.

کشف 50 باتری خودروی قاچاق  در ایرانشهر
گروه حوادث- 50 باتری  خودروی قاچاق در ایرانشهر کشف و متخلف به پرداخت 73 میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد.رئیس اداره تعزیرات حکومتی ایرانشهر به خبرنگار ما گفت: مامورین انتظامی حین گشت زنی در محور مسجد حضرت ابوالفضل (ع) از یک دستگاه خودروی کامیون 50 باتری  خودروی قاچاق کشف کردند و پس از توقیف خودرو، پرونده را جهت رسیدگی به تعزیرات حکومتی ارسال کردند.«مهدی کیخا» افزود: شعبه ویژه رسیدگی به تخلفات قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی ایرانشهر اقدام به رسیدگی پرونده کرد که متهم پس از احضار به انجام تخلف اقرار کرد. همچنین عنوان کرد که کالاهای قاچاق را از چابهار خریداری کرده و به قصد داشته است برای فروش آن ها را به بم منتقل کند.وی تصریح کرد: با توجه به گزارش مرجع انتظامی و حمل بدون مجوز کالاها و ارائه ندادن مدارک قانونی و همچنین نحوه اظهارات متهم که صراحتاً به انجام تخلف اقرار کرده بود، شعبه علاوه بر ضبط باتری ها به پرداخت 73 میلیون ریال جزای نقدی در حق دولت محکوم کرد.

احشام قاچاق در قصرقند کشف شد
گروه حوادث- 13 راس گاو خارج از شبکه دامپزشکی  در بازرسی از یک دستگاه کامیون در قصر قند کشف شد. فرمانده انتظامی قصرقند گفت: ماموران انتظامی حین گشت زنی در حوزه استحفاظی و کنترل خودروهای عبوری به یک دستگاه کامیون حامل انتقال احشام مظنون شدند.  به گزارش پایگاه خبری پلیس، سرهنگ «حمید نوری» افزود: پس از توقف کامیون و بررسی مدارک خودرو مشخص شد 13 راس گاو، فاقد پروانه بهداشتی و بارنامه توسط قاچاقچیان از مرز پاکستان بارگیری شد که این افراد شبانه قصد انتقال احشام را به استان های مرکزی کشور داشتند.  وی با اشاره به اینکه برابر اعلام کارشناسان ارزش احشام کشف شده 800 میلیون ریال برآورد شد تصریح کرد: در این رابطه یک متهم شناسایی و پس از تکمیل تحقیقات به مراجع قضایی معرفی شد.